دبّ اصغر، در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال که هفت ستارۀ روشن آن دیده می شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جدی قرار دارد، هفت برارو خرد، هفت اورنگ کهین، بنات النّعش صغریٰ، هفت خوٰاهران خرد، بنات النّعش صغرا، هفت برادران خرد
دُبِّ اَصغَر، در علم نجوم یکی از صورت های فلکی شمالی مرکب از چندین ستاره در سمت قطب شمال که هفت ستارۀ روشن آن دیده می شود و در دنبالۀ آن ستارۀ قطبی یا جُدَی قرار دارد، هَفت بَرارو خُرد، هَفت اُورَنگ کِهین، بَناتُ النَّعشِ صُغریٰ، هَفت خوٰاهَران خُرد، بَناتُ النَّعشِ صُغرا، هَفت بَرادَران خُرد
دستنبو. شمامه را گویند و بعضی گویند گیاهی است که خوردن آن شیر زنان افزاید و چون از چکوک که نام گیاهی است بزرگتر است او را بدین نام خوانند و آنرا خروک نیز گویند و بعضی گفته چکوک خرفه است. (از آنندراج). گیاهی که خروک نیز گویند و زنان جهت زیاد شدن شیر خورند. (از ناظم الاطباء). شیرزا. مستعجل. بوزیدان. (یادداشت بخط مؤلف). رستنی باشد مانند خربزۀ کوچکی بغایت خوش خط و خال و الوان و خوشبوی و بعضی گویند گیاهی است که آنرا زنان بجهت زیاده شدن شیر خورند و آنرا خروک خوانند. (از برهان قاطع). خرچلوک. رجوع به خرچلوک شود
دستنبو. شمامه را گویند و بعضی گویند گیاهی است که خوردن آن شیر زنان افزاید و چون از چکوک که نام گیاهی است بزرگتر است او را بدین نام خوانند و آنرا خروک نیز گویند و بعضی گفته چکوک خرفه است. (از آنندراج). گیاهی که خروک نیز گویند و زنان جهت زیاد شدن شیر خورند. (از ناظم الاطباء). شیرزا. مستعجل. بوزیدان. (یادداشت بخط مؤلف). رستنی باشد مانند خربزۀ کوچکی بغایت خوش خط و خال و الوان و خوشبوی و بعضی گویند گیاهی است که آنرا زنان بجهت زیاده شدن شیر خورند و آنرا خروک خوانند. (از برهان قاطع). خرچلوک. رجوع به خرچلوک شود
نوعی از چارپایان کوهی است چون ’آهو’ و بزکوهی و ’کل’ که شکار کرده میشود. عیر. (دهار) : و ایشان را جلبه بود چونانک خران کوهی. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 781). از میان مکه و مدینه می رفتند خر کوهی پیش آمد. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 221). و اگر گاو کوهی یا خرکوهی بصید بگیرد... (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 223)
نوعی از چارپایان کوهی است چون ’آهو’ و بزکوهی و ’کل’ که شکار کرده میشود. عیر. (دهار) : و ایشان را جلبه بود چونانک خران کوهی. (تفسیر ابوالفتوح ج 1 ص 781). از میان مکه و مدینه می رفتند خر کوهی پیش آمد. (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 221). و اگر گاو کوهی یا خرکوهی بصید بگیرد... (تفسیر ابوالفتوح ج 2 ص 223)
کنایه از مردم فرومایه و بی قدر و قیمت و بی تعین. (برهان) (انجمن آرای ناصری). کنایه از بیقدرو بی تعین و حقیر و فرومایه. (آنندراج) : در این هم نبردی چو روباه و گرگ تو سرکوچک آیی و من سربزرگ. نظامی. ، مقابل سربزرگ. (آنندراج) : چو باز ارچه سرکوچکم دل بزرگم نخواهم کله وز قبا میگریزم. خاقانی
کنایه از مردم فرومایه و بی قدر و قیمت و بی تعین. (برهان) (انجمن آرای ناصری). کنایه از بیقدرو بی تعین و حقیر و فرومایه. (آنندراج) : در این هم نبردی چو روباه و گرگ تو سرکوچک آیی و من سربزرگ. نظامی. ، مقابل سربزرگ. (آنندراج) : چو باز ارچه سرکوچکم دل بزرگم نخواهم کله وز قبا میگریزم. خاقانی
لرستان. حمداﷲ مستوفی گوید: تومان لر کوچک ولایتی معتبر است حقوق دیوانی آنجا که (به دیوان) اتابک میرفته صد تومان بوده است اماآنچه به دیوان مغول میدهند نه تومان و یکهزار دیناربه دفتر درآمده است. (نزههالقلوب چ اروپا ص 70). و نیز هم او در ذکر شعبه لر کوچک گوید: در ذکر مقام لران و سبب وقوع اسم لری برایشان یاد کرده شدند که درکول مان رود بودند چون در آن کول مردم بسیار شدند هرگروهی بموضعی رفتند و ایشان را بدان موضع بازخواندند چنانکه در آن، چنگردی اوتری و هر قبیله از لران که در آن کولی مقام نداشتند لر اصلی نباشند... چنانکه کوشکی، کنبلی، روزبهانی، ساکی، سادلرینی، داودی، عباسی، محمد کماری و گروهی (و) جنک رومی که امرای لر و خلاصۀ ایشانند از شعبه سلغوری اند و از شعب دیگران این اقوام اند: کارندی، جنکردی، فضلی، سنوندی، الانی، کاه کاهی و رجوارکی، دری، ویراوند، و مابکی، داری، آبادکی، ابوالعباسی، علوممائی، کچائی، سلکی، خودکی، بندوئی و جز ایشان منشعب شدند اما قوم ساهی ارسان ارکی بیهی اگر چه زبان لری دارند لر اصلی نیستند و دیگر دیهاء مارود، لر نیستند روستایی اند و این طوایف تا شهور سنۀ خمسین و خمسمائه هرگز سروری علی حده نداشته اند و مطیع دارالخلافه بوده در فرمان حکام عراق عجم بوده اند در این تاریخ حسام الدین سوهلی از ترکان اقسری از توابع سلجوقیان، حاکم آن دیار و بعضی خوزستان بود از قوم جنکردی محمد و کرامی پسران خورشید به خدمت سوهله رفتند و مرتبۀ بلند یافتند و ایشان را فرزندان معتبر خاستند... (تاریخ گزیده صص 547-548). لرستان یعنی اراضی لرنشین مقارن استیلای مغول به دو قسمت تقسیم میشد لر بزرگ و لر کوچک امروز به جای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری قرار دارد و لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوئیم و غرض از این قسمت اخیر که در آن ایام لر کوچک خواند میشده بیشتر ناحیۀ فیلی یعنی اطراف خرم آباد و اراضی پشت کوه بوده است. (تاریخ مغول ص 442). در مجمل التواریخ گلستانه (ص 204) مراد از لر بزرگ، ایلات لرستان حالیه و مراد از لر کوچک، ایلات بختیاری دانسته شده است یعنی به خلاف تقسیم فوق. رجوع به لرستان و لر شود. طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی که در حدود میان عراق عرب و عراق عجم ییلاق و قشلاق میکرده اند و کمتر وقتی حاکمی بر خود داشته اند امرائی که در لر کوچک حکم رانده اند اتابکان لر کوچک نامیده میشوند اگر چه چند نفر امیر معتبر از میان ایشان برخاسته و امارتشان نیز زیاد طول کشیده است ولی هیچگاه اسم و رسم امرای لر بزرگ را پیدا نکرده اند در سال 850 هجری قمری یکی از رؤسای لر کوچک که شجاع الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود آورد و بر قلعۀ مستحکم مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت.و پس از وی سلسلۀ امرای لر کوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین ایشان که ذکری از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که سمت للگی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته است. اینک فهرست امرای لر کوچک، (لرستان) و مدت امارتشان: 1- شجاع الدین خورشید بن ابی بکر بن محمد بن خورشید 580- 621 هجری قمری 2-سیف الدین رستم برادرزادۀ او. 3- ابوبکر بن محمد برادر سیف الدین رستم. 4- عزالدین گرشاسف محمد برادر ابوبکر. 5- حسام الدین خلیل بن بدربن شجاع الدین خورشید. تا 640 هجری قمری 6- بدرالدین مسعود بن حسام الدین خلیل 640- 658 هجری قمری 7- تاج الدین شاه بن حسام الدین خلیل 658- 677 هجری قمری 8- فلک الدین حسن و عزالدین حسین دو پسر بدرالدین مسعود 677- 692 هجری قمری 9- جمال الدین خضربن تاج الدین شاه 692- 693 هجری قمری 10- حسام الدین عمرو صمصام الدین محمود 693- 695 هجری قمری 11- عزالدین محمد بن عزالدین حسین 695- 706 هجری قمری 12- دولت خاتون زن عزالدین محمد و برادرش عزالدین حسین 706- 720 هجری قمری 13- شجاع الدین محمود بن عزالدین حسین از720 تا 750. 14- ملک عزالدین بن شجاع الدین محمود 750- 804 هجری قمری 15- سیدی احمد بن عزالدین 804- 815 هجری قمری 16- شاه حسین عباسی 815- 873 هجری قمری17- شاه رستم عباسی از 873 هجری قمری 18- اغوربن شاه رستم. 19- جهانگیربن اغور تا 949 هجری قمری 20- رستم خان بن جهانگیر 949- 978 هجری قمری حیات داشته است
لرستان. حمداﷲ مستوفی گوید: تومان لر کوچک ولایتی معتبر است حقوق دیوانی آنجا که (به دیوان) اتابک میرفته صد تومان بوده است اماآنچه به دیوان مغول میدهند نه تومان و یکهزار دیناربه دفتر درآمده است. (نزههالقلوب چ اروپا ص 70). و نیز هم او در ذکر شعبه لر کوچک گوید: در ذکر مقام لران و سبب وقوع اسم لری برایشان یاد کرده شدند که درکول مان رود بودند چون در آن کول مردم بسیار شدند هرگروهی بموضعی رفتند و ایشان را بدان موضع بازخواندند چنانکه در آن، چنگردی اوتری و هر قبیله از لران که در آن کولی مقام نداشتند لر اصلی نباشند... چنانکه کوشکی، کنبلی، روزبهانی، ساکی، سادلرینی، داودی، عباسی، محمد کماری و گروهی (و) جنک رومی که امرای لر و خلاصۀ ایشانند از شعبه سلغوری اند و از شعب دیگران این اقوام اند: کارندی، جنکردی، فضلی، سنوندی، الانی، کاه کاهی و رجوارکی، دری، ویراوند، و مابکی، داری، آبادکی، ابوالعباسی، علوممائی، کچائی، سلکی، خودکی، بندوئی و جز ایشان منشعب شدند اما قوم ساهی ارسان ارکی بیهی اگر چه زبان لری دارند لر اصلی نیستند و دیگر دیهاء مارود، لر نیستند روستایی اند و این طوایف تا شهور سنۀ خمسین و خمسمائه هرگز سروری علی حده نداشته اند و مطیع دارالخلافه بوده در فرمان حکام عراق عجم بوده اند در این تاریخ حسام الدین سوهلی از ترکان اَقسری از توابع سلجوقیان، حاکم آن دیار و بعضی خوزستان بود از قوم جنکردی محمد و کرامی پسران خورشید به خدمت سوهله رفتند و مرتبۀ بلند یافتند و ایشان را فرزندان معتبر خاستند... (تاریخ گزیده صص 547-548). لرستان یعنی اراضی لرنشین مقارن استیلای مغول به دو قسمت تقسیم میشد لر بزرگ و لر کوچک امروز به جای لر بزرگ کوه گیلویه و بختیاری قرار دارد و لر کوچک همان است که حالیه هم آن را لرستان میگوئیم و غرض از این قسمت اخیر که در آن ایام لر کوچک خواند میشده بیشتر ناحیۀ فیلی یعنی اطراف خرم آباد و اراضی پشت کوه بوده است. (تاریخ مغول ص 442). در مجمل التواریخ گلستانه (ص 204) مراد از لر بزرگ، ایلات لرستان حالیه و مراد از لر کوچک، ایلات بختیاری دانسته شده است یعنی به خلاف تقسیم فوق. رجوع به لرستان و لر شود. طوایف لر کوچک قبایلی بودند مخلوط از کردان آسیای صغیر و لران ایرانی که در حدود میان عراق عرب و عراق عجم ییلاق و قشلاق میکرده اند و کمتر وقتی حاکمی بر خود داشته اند امرائی که در لر کوچک حکم رانده اند اتابکان لر کوچک نامیده میشوند اگر چه چند نفر امیر معتبر از میان ایشان برخاسته و امارتشان نیز زیاد طول کشیده است ولی هیچگاه اسم و رسم امرای لر بزرگ را پیدا نکرده اند در سال 850 هجری قمری یکی از رؤسای لر کوچک که شجاع الدین خورشید نام داشت طوایف لر کوچک را تحت امر خود آورد و بر قلعۀ مستحکم مانرود از قلاع مستحکم لرستان استیلا یافت.و پس از وی سلسلۀ امرای لر کوچک تا اواسط قرن دهم هجری یعنی تا ایام سلطنت شاه طهماسب اول صفوی باقی بودند و آخرین ایشان که ذکری از او باقی است شاه رستم بن جهانگیر ملقب به رستم خان است که سمت للگی یکی از دختران شاه طهماسب را با حکومت لرستان داشته است. اینک فهرست امرای لر کوچک، (لرستان) و مدت امارتشان: 1- شجاع الدین خورشید بن ابی بکر بن محمد بن خورشید 580- 621 هجری قمری 2-سیف الدین رستم برادرزادۀ او. 3- ابوبکر بن محمد برادر سیف الدین رستم. 4- عزالدین گرشاسف محمد برادر ابوبکر. 5- حسام الدین خلیل بن بدربن شجاع الدین خورشید. تا 640 هجری قمری 6- بدرالدین مسعود بن حسام الدین خلیل 640- 658 هجری قمری 7- تاج الدین شاه بن حسام الدین خلیل 658- 677 هجری قمری 8- فلک الدین حسن و عزالدین حسین دو پسر بدرالدین مسعود 677- 692 هجری قمری 9- جمال الدین خضربن تاج الدین شاه 692- 693 هجری قمری 10- حسام الدین عمرو صمصام الدین محمود 693- 695 هجری قمری 11- عزالدین محمد بن عزالدین حسین 695- 706 هجری قمری 12- دولت خاتون زن عزالدین محمد و برادرش عزالدین حسین 706- 720 هجری قمری 13- شجاع الدین محمود بن عزالدین حسین از720 تا 750. 14- ملک عزالدین بن شجاع الدین محمود 750- 804 هجری قمری 15- سیدی احمد بن عزالدین 804- 815 هجری قمری 16- شاه حسین عباسی 815- 873 هجری قمری17- شاه رستم عباسی از 873 هجری قمری 18- اغوربن شاه رستم. 19- جهانگیربن اغور تا 949 هجری قمری 20- رستم خان بن جهانگیر 949- 978 هجری قمری حیات داشته است